تو رفته ای و هنوز هم... اینجایی
از پشت سکوت و فاصله...پیدایی
سالی که بد است...از بهارش پیداست
آغاز هزار و سیصد و تنهایی

سلام. اولین پست سال 1389. نمی دونم کی قراره دلتنگی تمام بشه. اصلا مگه قراره تمام بشه. نمی دونم چرا هیچ وقت نتونستم از ته دل بخندم و شاد باشم.

امسال احساس می کنم سال بهتری باشه نسبت به سال گذشته. سال 88 پر بود از دلتنگی و ناامیدی. به قول یه نفر سال کهریزک و ... . سال چی خواستیم چی شد.

نمی خوام بگم سال خیلی خوبی رو شروع کردم. نه امسال هم تا الان فرقی با قبل نداشته. امسال هم مثل سال قبل حال و حوصله کارت تبریک فرستادن و تبریک گفتن رو نداشتم. اس ام اس تبریک رو هم با 4 روز تاخیر فرستادم. اما با همه اینا باز احساس می کنم سال خوبی در پیش ه.

با لیلا و شکوفه قرار گذاشتیم اردیبهشت ماه بریم اردبیل. و احتمالا یه سر هم آذربایجان. البته میگن باکو الان هوا خیلی سرده. اما خب فکر می کنم تجربه جالبی باشه.

دیروز در کمال ناباوری، دکتر ارسلان ازم خواستگاری کرد. هنوزم از بهتش خارج نشدم. ای کاش گذاشته بود ارتباطمون همون جور ساده باقی می موند و وارد این وادی نمی شد. البته از نظر شخصیتی انسان بدی نیست، اما خیلی درگیر بعضی قضایاست که برای من زیاد مهم نیستن. و قضیه دیگه اینکه اصلا ایران نیست. آدم باید تمام دقایقش رو با یه نفر سپری کنه. بعضی اخلاقیاتش از همین الان منو به وحشت می ندازه. با خودم فکر می کنم سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندن. اونجا توی یه کشور غریب، 17 ساعت هوایی .... . نمی دونم شایدم من زیادی می ترسم. اما نمی خوام بعد پشیمون بشم.

 

" حضرت عیسی مسیح می فرماید: هر کس در زندگی یک بار متولد شود هرگز به بهشت نمی رود"

امیدوارم سال 89 سال تولد دوباره همه ما باشد. باشد تا سال جدید سالی گردد پر از دغدغه های عاشقانه، برای تمام ایرانیان.